اگر قبول کنیم که زندگی فراز و نشیب دارد، دوران پس از شکست عشقی یکی از دورانهای «نشیب» زندگی است. مهم است که در این دوران به سلامت روان خود اهمیت دهیم و اجازه ندهیم که اثرات شکست عشقی روی روح و بدنمان تأثیری عمیق بگذارند و تا سالهای سال مجبور به تحمل آنها شویم.
دوران پس از شکست در رابطهی عشقی، دورانی دشوار است و هیچ جای انکار این قضیه نیست. دورانیست که انسان در هر مکان و در هر زمان به فکر کسی که با او رابطه داشته میافتد و حتی نمیتواند لقمهای غذا فارغ از فکر گذشته بخورد؛ اما مهم این است که اگر هیچ امیدی به بازگشت به رابطهی قبلی نیست، روحیه را حفظ کنیم و همانطور که گفته شد اجازه ندهیم که رد ضربات ناشی از شکست عشقی بر روح و بدنمان باقی بمانند.
توصیههایی که در ادامه برای کنار آمدن با شکست عشقی میآیند را جدی بگیرید و با عزمی جزم بهدنبال آن باشید که این دورهی سخت از زندگیتان را با موفقیت سپری کنید.
توقع نداشته باشید که در همان روزهای نخست پس از تمامشدن رابطه، بتوانید همهچیز را فراموش کنید. چنین توقعی میتواند موجب شود که اثرات شکست عشقی برای مدتزمانی طولانی بمانند، چراکه ممکن است فکر کنید که شما ضعیفتر از آن هستید که بتوانید رابطه را فراموش کنید و دلیل ادعایتان هم این باشد که «چند روز گذشته ولی من هنوز خوب نشدهام!».
صبر کنید، عجله نداشته باشید و به بدن و روانتان زمان بدهید تا بتوانند به یاری کارهای مثبتی که انجام میدهید ترمیم شوند و برای ادامهی زندگی و البته چه بسا داشتن یک زندگی بهتر آماده شوند.
شاید بعد از شکست عشقی فکر کنید اگر همچنان به عنوان دوست با او رابطه داشته باشید، برای تسکین دردتان مفید است؛ اما این قضیه چندان نمیتواند کارآمد باشد. سعی کنید تا جای امکان تمام رابطهتان را با او قطع کنید، حتی رابطهی تلفنی. هرچه بیشتر با او رابطه نداشته باشید بیشتر میتوانید امیدوار باشید که یادها و خاطرههای رابطه با او از ذهنتان بروند یا لااقل کمرنگ شوند.
برای این منظور اگر به چیزی برخورد کردید که به طور مستقیم او را به یاد شما آورد با او تماس نگیرید. از دردی که بهخاطر شکست رابطه میکشید با او صحبت نکنید و خلاصه به هر طریقی که شده بهدنبال آن باشید که نهتنها دیگر هیچ تماسی با او نداشته باشید بلکه کلاً از هرآنچه که میتواند او را بهطور مستقیم به یاد شما بیاورد دوری کنید.
ورزشکردن و بهطور کلی فعالیتداشتن میتوانند در رفع افسردگی مفید باشند. اگر گوشهای بنشینید و کار خاصی انجام ندهید مجبور هستید که برای گذر زمان و برای رفع بیکاری هم که شده مدام در ذهنتان خاطرات رابطه با او را مرور کنید و همین قضیه موجب میشود که بیشتر افسرده شوید، اما ورزشکردن و کلاً فعالیتداشتن میتوانند ذهنتان را به سمتی دیگر معطوف کنند و وقتتان را مقداری پر کنند و همچنین از طریق تولید هورمونها کاری کنند که بتوانید بر افسردگی هم غلبه کنید.
ببینید کدام ورزش میتواند موردعلاقهی شما باشد؟ آن را انتخاب کنید و بهطور جدی و اصولی پیگیرش باشید.
برای آن که بتوانید بر تبعات ناشی از تمامشدن رابطه چیره شوید نیاز است که موقعیتی که در آن هستید را انکار نکنید. باید بپذیرید که رابطهتان تمام شده است و هیچ اِبایی هم نداشته باشید که این قضیه را به دیگران هم اعلام کنید. یعنی اگر در مورد رابطهتان از شما پرسیدند خیلی راحت اعلام کنید که تمام شده است، اما مجبور نیستید تمام جزئیات آن را بیان کنید. هرچه بیشتر انکار کنید که رابطه تمام شده است، احتمالاً مغزتان بیشتر برای چیرهشدن بر شکست عشقی ناآماده خواهد شد.
بله، هیچ ترسی از گریهکردن نداشته باشید. میتوانید در چند روز اول، ساعاتی را در روز برای گریهکردن اختصاص دهید. گریهکردن میتواند روان را بشوید و غم را تا حدی تسکین دهد. در واقع نباید غم را در درون خودتان بریزید، بلکه از طریق گریهکردن میتوانید تا حدودی غم را از روانتان خارج کنید.
اگر با خانواده زندگی میکنید و مکانی اختصاصی برای گریهکردن ندارید، میتوانید در زمانی که حمام میکنید گریه کنید. خلاصه هیچ بد نیست که در دوران پس از شکست عشقی برای خالیکردن خودتان از غم و غصه مقداری هم که شده گریه کنید.
اگر بپذیرید که همهچیز تمام شده است، راحتتر میتوانید برای داشتن زندگیای بهتر تلاش کنید. اما اگر مدام احتمال بازگشت به رابطه را بدهید، همواره بخشی از تلاشهایی که باید برای رهایی از آن وضع انجام دهید را با این امید که ممکن است باز هم رابطه آغاز شوید انجام نخواهید داد.
جلوی آینه بروید و مستقیم در چشم خود نگاه کنید و با قاطعیت به خود بگویید که همه چیز تمام شده و من این را میدانم.
سعی کنید در این دوران بیشتر به خودتان اهمیت دهید. بهنوعی خودتان را متنعم کنید، یعنی اگر همیشه دوست داشتید به سفر بروید، این کار را در این دوران انجام دهید. میتوانید برای خودتان لباس بخرید و در کل کارهایی را انجام دهید که فکر میکنید همیشه علاقهی زیادی به انجام آنها داشتهاید.
موسیقی تسکین دردهای ما در این جهان است، اما اگر در دوران شکست عشقی از آن بهخوبی استفاده نکنید ممکن است حالتان را هم بدتر کند. بدون شک در دورانی که در غم و اندوه هستید نباید به سمت گوشدادن موسیقیهای غمگین بروید، چه بهتر که موسیقی کلاسیک گوش کنید یا در پی موسیقیهای انرژیبخش باشید.
ممکن است در روزهای پس از تمامشدن رابطه، خود را یک شکستخورده قلمداد کنید. ممکن است فکر کنید که اصولاً برای شکستخوردن ساخته شدهاید، بهخصوص اگر خود را مقصر بدانید. اما مهم است که در دوران بعد از شکست عشقی بتوانید عزتنفس داشته باشید تا توانایی چیرهشدن بر آن وضعیت را داشته باشید.
سعی کنید فهرستی از نقاط مثبتتان را روی کاغذ بیاورید و هر روز به آنها فکر کنید. درعینحال اگر فکر میکنید یکی از ویژگیهای شما موجب برهم خوردن رابطه شده، سعی کنید آن را اصلاح کنید.
این نکته را هم در نظر داشته باشید که ویژگی شما ممکن است فقط در آن رابطه «بد» بوده باشد و بنابراین این احتمال وجود دارد که در رابطهای دیگر، همان ویژگی یک ویژگی بد نباشد و اصلاً خود را نشان ندهد. به هر حال، گاهی ویژگیهای ما و کارهایی که انجام میدهیم در تقابل با ویژگیهای افراد دیگر است که صفات «خوب» و «بد» به خود میگیرند.
بله در روزهای سخت نباید سلامت بدن را فراموش کرد. بیخوابی، استرس، غذا نخوردن، حمامنرفتن، افسردگی و یک سری کار دیگر در روزهای بعد از شکست رابطه ممکن است بر سلامت بدن تأثیر بگذارند. فراموش نکنید که شکست رابطه به معنای پایانیافتن زندگی نیست و شما برای داشتن روزهایی بهتر به بدنی سالم نیاز دارید.
پس نباید برای دورانی موقت، سلامتی دائمیتان را به خطر بیندازید. تا جای امکان خوب بخوابید، غذا و میوه به اندازهی کافی بخورید، استرس کمتر داشته باشید و خلاصه به بدنتان آسیب نرسانید.
منظور از این که تنها نباشید این نیست که رابطهای جدید آغاز کنید، بلکه سعی کنید در جمع خانواده یا در جمع دوستان باشید. هرچقدر بیشتر تنها باشید احتمالاً بیشتر غصه خواهید خورد و به گذشته فکر خواهید کرد، اما اگر در جمع دوستان باشید میتوانید کمتر فکر کنید و درعوض حواستان را به جایی دیگر معطوف کنید.
فیلمدیدن، کتابخواندن، ورزشکردن، سفر رفتن و کلی کار دیگر میتوانند شما را سرگرم کنند تا کمتر به گذشته فکر کنید. خودتان را عذاب ندهید و برای سرگرمشدن مقاومت نکنید. بهترین فیلمهایی که ندیدهاید را جمعآوری کنید و ببینید، کتابهای موردعلاقهتان را بخوانید، مهمانی بروید، دوستانتان را به خانه دعوت کنید، کلاس زبان یا کلاس موسیقی بروید و در کل کاری کنید که زمان کمتری برای فکر کردن به گذشته داشته باشید.
بد نیست اگر نتوانستید حالتان را خیلی خوب کنید به نزد مشاور بروید. مشاوری را انتخاب کنید که سالها تجربه داشته باشد. تحقیق در میان دوستان یا تحقیق در اینترنت میتواند به شما برای پیداکردن یک مشاور مجرب کمک کند. همچنین سعی کنید تا جای امکان به دنبال مشاوری باشید که همجنس خودتان است. مشاور همجنس به طور ملموستر با دغدغههای شما آشناست و بهتر میتواند کمکتان کند.
ممکن است در روزها و هفتههای اول پس از شکست عشقی بخواهید برای فرار از فکر به رابطه قبلی، روی به رابطه با شخصی جدید بیاورید. همین قضیه موجب میشود که دیگر چندان به کیفیت رابطهی جدید فکر نکنید و فقط به دنبال فرار از تنهایی باشید. در چنین شرایطی به احتمال بسیار زیاد شکستی دیگر را تجربه خواهید کرد.
سعی کنید برای برقراری رابطهی جدید عجله نکنید و از اشتباهات گذشته درس بگیرید.
نکتهی دیگری که باید حتماً به آن توجه کنید این است که زندگی ایستا نیست بلکه پویاست. لحظهها در گذر هستند و همین گذر زمان موجب شده که زندگی به دورههای مختلف تقسیم شود. دورهای کودک بودهاید، زمانی نوجوان بودهاید، برههای رابطه داشتهاید و اکنون رابطه ندارید. زندگی به دورههای مختلف تقسیم میشود و هر دوره همانطور که آغازی دارد پایانی هم خواهد داشت.
بنابراین در این جهان که هیچ چیز پایدار نیست نباید برای پایدار نبودن چیزها غصه بخورید.
سخن آخر
شکست عشقی از برهههای حساس زندگی است و مهم است که بتوانید از آن سربلند خارج شوید. زمانی میتوانید ادعا کنید که سربلند از برههی پس از شکست عشقی خارج شدهاید که مطمئن باشید زخمهای پس از شکست رابطه روی روانتان باقی نماندهاند و میتوانید زندگیای تازه را از سر بگیرید.